پند های آیت الله جوادی آملی 6
101- اقسام توبه
|
توبه بر سه قسم باشد: يكى توبه بندگان كه آن توبه از ترك طاعت و فعل قبيح است ؛ و ديگر توبه خاص اهل ورع كه توبه از ترك مندوب است ؛ و سه ديگر توبه اخص من الخاص كه توبه است از التفات به غير خدا و اين توبه ، مخصوص اهل ولايت باشد كه غالبا در مرتبه حضورند. و توبه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله و سلم و اولياى خدا از اين قبيل بوده است كه او خود فرمود: گاه دلم را كدورتى عارض مى شود، و من به راستى كه از خداى ، هر روز هفتاد بار آمرزش مى طلبم . (107) |
102- برترى عالم بر عابد
|
سعدى در گلستان نقل مى كند كه جوانى مدت ها به دنبال خانقاه (108) بود، عاقبت پس از مدتى به مدرسه آمد و تا تحصيل علم كند، علت را پرسيدند. گفت : عابد فقط گليم خويش را از آب مى كشد، عالم انقاذ (109) غريق مى كند. |
103- بزرگى گناه صغيره
|
الهى ! اگر تا قيامت براى يك صغيره استغفار كنم ، از شرمندگى تقصير بندگى به در نخواهم شد. (110) |
104- توبه قبل مرگ
|
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در انتهاى خطبه اى - چنان كه در كتاب من لايحضره الفقيه صدوق آمده است - مى فرمايد: كسى كه پيش از يك سال به مرگش ، توبه كند، خداى توبه اش پذيرد. سپس فرمود: يك سال ، بسيار است ؛ پس چنانچه پيش از يك ماه به مرگش توبه كند، خداى توبه اش پذيرد. سپس فرمود: يك ماه ، بسيار باشد؛ پس چنانچه يك روز به مرگش ، توبه كند، خداى توبه اش پذيرد. سپس فرمود: يك ساعت نيز بسيار است ، پس اگر پيش از آن كه نفسش بدين جا رسد و به گلوى مباركش اشارت فرمود: توبه كند، خداى توبه اش پذيرد. (111) |
105- شرم از استغفار
|
الهى ! سخن در عفو و رحمتت نيست ، گيرم كه تو ببخشايم ، من از شرمندگى چه كنم ، تو خود گواهى كه از استغفار شرم دارم . (112) |
106- غيبت گناه بزرگ
|
از جابر نقل است كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمود: از غيبت برحذر باشيد؛ چه غيبت بدتر از زناست . سپس فرمود: مردى كه زنا كند و پس از آن توبه نمايد، خدايش آمرزد، ليك غيبت كننده را تا غيبت شده نبخشايد نيامرزد. |
107- زملك تا ملكوتت حجاب بر دارند
|
روزى يكى از شاگردان عيسى پيامبر (ع ) را گفت : اى معلم ! پدرم مرد، اجازه فرما كه براى كفن و دفن او بروم . عيسى (ع ) فرمود: تو زنده اى از پى مرده مرو، مرده را بگذار تا مردگان بردارند.
|
108- مهربان ترين مهربانان
|
آقا بداند كه هر كس در سلوك الى الله تكاسل ورزد، ستمى بر خود روا داشته است كه كم ترين آه حسرتش ، برترين زبانه آتش دوزخ است . اگر آقا بيدار شد بايد به فكر درمان دردهايش باشد كه وقتى نمانده است و ابد در پيش است ، شست و شو لازم است و گفت و گو مى بايد. هيچ كس جز خداوند ارحم الراحمين و اوليا وى به آقا مهربان تر از خود آقا به آقا نيست . (114) |
109- درد دنيا زدگى
|
آقاى عزيز! پير و جوان روزگار ما شكار دنيا شده اند؛ يعنى دنيا زده اند ظهر الفساد فى البر و البحر جوان گويد تا پير شوم ، پير هم كه سرمايه به رايگان از كف داده است در جوانى كارى نكرده است و در پيرى هم از او كارى نيايد كه پير است گر چه شير بود. خود را باش . (115) |
110- گفتن لا اله الا الله با اخلاص
|
همچنين زيد بن ارقم ، از پيامبر - و نيز از امام صادق عليه السلام - روايت مى كند كه فرمود: هر كس لا اله الا الله را با اخلاص بگويد، وارد بهشت شود، و اخلاص آن است كه لا اله الا الله او را از محرمات خداوند عزوجل باز دارد. و ذكر، خروج از ياد و ذكر ماسوى الله است ، به واسطه فراموش نمودن غير او. كلمه لا اله الا الله ذكرى است مركب از نفى و اثبات ، با نفى ، مواد فاسدى كه از آنها مرض قلب و قيود روح متولد مى شود، زايل مى گردد و با اثبات الا الله صحت و سلامتى قلب از رذايل اخلاقى حاصل مى شود. (116) |
111- زايل شدن شيرينى
|
فيض كاشانى در كتاب وافى در توضيح اين حديث مى گويد: مراد آن است كه گناه ، همواره بر قلب تاءثير نهاده ، حلاوت و صفاى آن را زايل مى كند تا اين كه آن رويش را كه به سوى حق و آخرت است ، به سوى باطل و دنيا مايل گرداند. بنابراين ، حقيقت توبه ، عبارت است از بريدن نفس از تعلق به ماده و نفى علاقه و گرايش به عالم اجسام ؛ به طورى كه اين عمل برايش ملكه گردد، و به سراى تطهير و همراهى با قدسيان وصول يابد. و بدين سان ، ورطه حجاب و بعد، به سبب التفات به معقولات و تعلق به مجردات ، به كنار رود؛ چه دورى از يكى از اين دو روى ، نزديكى به روى ديگر است ، و از اين رو، حضرت صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: دنيا و آخرت چون دو كفه ترازويند كه هر كدام سنگينى يابد، ديگرى سبك شود. و كسى از اهل حكمت گفته است : آنها چون دو هوويند كه انس يافتن با هر كدام ، موجب بيزارى از ديگرى است ! و بالجمله ، امور دنيوى و تعلق بدان ، موجب حرمان و مانع از تعلق به امور اخروى است و به قدرى كه از هر يك دورى حاصل شود، ديگرى نزديك گردد و حضرت صلى الله عليه و آله و سلم از اين جمله تعبير فرمود كه : دنيا راءس هر گناهى است . (117) |
112- چهار خصلت مانع هلاكت است
|
در كافى است كه فضيل بن عثمان مرادى گويد از ابوعبدالله ، امام صادق عليه السلام شنيده است . رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: چهار خصلت است كه در هر كه باشد در وقت ورود به بارگاه خداوند، پس از آن ديگر او را هلاكتى نيست جز آنكه شايسته هلاكت باشد و آن عبارت است از اين كه بنده همت به كارى نيك بندد كه آن را به انجام رساند. چنانچه آن را به انجام نرساند، خداى برايش (به سبب نيت نيكش ) حسنه اى بنويسد، و چنانچه آن را انجام دهد، خداى برايش ده حسنه بنويسد، و چنانچه همت به كارى زشت بندد كه آن را به انجام رساند؛ پس چنانچه آن را به انجام نرساند، چيزى بر او نوشته نشود، و اگر آن را انجام دهد، هفت ساعت بدو مهلت داده شده ، فرشته كاتب حسنات ، كاتب سيئات را كه بر جانب چپ است گويد: شتاب مكن كه شايد عمل زشتش را به عملى نيك دنبال كند كه آن را پاك سازد؛ چه خداى عزوجل فرمايد: (ان الحسنات يذهبن السيئات ) (118) و يا بخشش طلبد؛ پس اگر گويد: استغفر الله الذى لا اله الا هو، عالم الغيب و الشهادة العزيز الحكيم الغفور الرحيم ذو الجلال و الاكرام و اتوب اليه ، چيزى بر او نوشته نشود. چنانچه هفت ساعت بگذرد و نه حسنه اى انجام دهد و نه آمرزش طلبد، كاتب حسنات ، كاتب سيئات را گويد: بنويس گناه را بر اين نگون بخت محروم ! |
113- برترين جهاد
|
در كتاب اربعين علامه بهاء الدين عاملى قدس سره از حضرت امير مؤ منان عليه السلام روايت است كه فرمود: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و سلم گروهى از سپاهيان خويش را (به جهاد) اعزام داشت . چون باز گشتند، فرمود: مرحبا به قومى كه جهاد اصغر را به انجام رسانيدند و جهاد اكبر بر عهده شان باقى است . پرسيدند: اى رسول خدا! جهاد اكبر چيست ؟ فرمود: جهاد با نفس . سپس فرمود: برترين جهاد آن است كه شخص با نفس خويش كه ميان دو پهلوى اوست ، به جهاد برخيزد. |
114- خودبينى حجاب راه
|
شيخ سعدالدين حموى سوار بود و به رودخانه اى رسيد و اسب از آب نمى گذشت ، امر كردند كه آب را تيره ساختند و به گل آلوده كردند و اسب در حال بگذشت فرمود: تا خود را مى ديد از اين وادى عبور نمى توانست كرد! (119) |
115- توصيه هاى همنشينى
|
رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم فرمود: از علماء بپرس و با حكماء آميزش داشته باش ، و با كبراء همنشين باش ! مراد از علماء باءمر الله است ، و حكماء عالم بالله ، و كبراء عامل به هر دو. (120) |
116- نيكوكارى كن !
|
شنيدم كه ابو جعفر عليه السلام فرمود: اى ابا نعمان ! مردم تو را فريب ندهند و از نفست غافل نكنند؛ هر چه به تو رسد همراه تو خواهد بود نه همراه آنان . روزت را به بيهودگى سپرى مكن ؛ چه همراه تو كسانى هستند كه عمل تو را ثبت مى نمايند. پس نيكوكارى كن كه هيچ چيزى را به جستجو و طلب نمى بينم كه از عمل نيك ، كه گناه پيش را از ميان مى برد، بهتر باشد. |
117- اخلاص در عمل
|
منقول است كه مرحوم حاجى سبزوارى (رضوان الله عليه ) براى عبادت بيمارى مى رفت و عده اى هم با او بودند. نزديك منزل بيمار كه رسيد، برگشت و نرفت . اطرافيان پرسيدند: آقا چرا تا اين جا آمديد و حالا بر مى گرديد؟ آقا جواب داد: كه خطورى به قلبم كرد كه بيمار وقتى مرا ببيند، از من خوشش خواهد آمد و مى گويد كه سبزوارى ، چه انسان والا و بزرگى است كه به عبادت من بيمار آمده است . حالا بر مى گردم تا هنگامى كه اخلاص اوليه را بيابم و تنها براى خدا به عبادت بيمار بيايم . (121) |
118- همنشين در عمل
|
صلوة مناجات است پس صلوة ذكر حق است و كسى كه ذكر حق كند همنشين حق است و حق همنشين اوست ، و كسى كه جليس ذاكر خود است او را مى بيند والا او نيست . لذا امير المؤ منين عليه السلام فرمود: لم اعبد ربا لم اءره ، من خدايى را كه نمى بينم عبادت و پرستش نمى كنم . |
119- دعا توشه سالكان
|
دعا، توشه سالكان حرم كبرياى لايزال ، و شعار عاشقان قبله جمال ، و دثار عارفان كعبه جلال است . |
120- مصدر همه امور خداست
|
خضرت ابراهيم خليل الرحمن مى فرمايد: الذى خلقنى فهو يهدين # و الذى هو يطعمنى و يشفين # و اذا مرضت فهو يسفين # و الذى يميتنى ثم يحيين ؛ (122) آن كه مرا بيافريده سپس راهنمايى مى كند، و آن كه به من طعام مى دهد و مرا سيراب مى سازد، و چون بيمار شوم شفايم مى بخشد و آن كه مرا مى ميراند و سپس زنده مى كند. بيمارى را به خود نسبت مى دهد و شفا و هدايت و اطعام و سقى را و اماته و احيا را به حق سبحانه . |
121- خدايا بيامرز گناهانى را كه ...
|
در دعاى كميل آمده است : اللهم اغفر لى الذنوب التى تهتك العصم ، اللهم اغفر لى الذنوب التى تنزل النقم ، اللهم اغفر لى التى تغير النعم ، اللهم اغفر لى الذنوب التى تحبس الدعاء، اللهم اغفر لى الذنوب التى تنزل البلاء ؛ (123) خدايا! بيامرز مرا از گناهانى كه پرده هاى عصمت را مى درد. خدايا! بيامرز مرا از گناهانى كه عقوبت ها را نازل مى كند. خدايا! بيامرز مرا از گناهانى كه نعمت ها را مى برد. خدايا! بيامرز از گناهانى كه دعا را حبس مى كند. خدايا! بيامرز مرا از گناهانى كه بلاء را فرود مى آورد. |
122- بهترين حجت رسالت
|
قرآن كريم ، خود بهترين حجت بر رسالت خاتم انبياء محمد مصطفى صلى الله عليه و آله و سلم است . (124) |
123- عملى در تهذيب نفس
|
شايسته است بر تو كه از معاشرت هاى خالى از تعليم با مردم بكاهى ، و ويژه با ثروتمندان و مترفين و دنيا خواهان ، بايد آنچه را كه آخرت را از ياد تو مى برد و ميل و رغبت به دنيا را در تو ايجاد مى كند، رها كنى ، و با صالحان و پارسايان و اهل عبادت همراه گردى ؛ زيرا اين عمل به طور كلى در تهذيب نفس مؤ ثر است . (125) |
124- آخرين شفاعت
|
الهى ! يقينم را زياد گردان و اضطرابم را به اطمينان مبدل كن و آنى را در آخر خواهى كنى در اول كن ، كه شفاعت آخرين از آن ارحم الراحمين است . (126) |
125- توبه از گناه غيبت
|
درباره توبه از گناه غيبت بايد گفت : اگر شخص مغتاب ، از غيبت با خبر گشته ، بايستى شخص مرتكب گناه غيبت ، از او عذر خواسته ، حلاليت بطلبد؛ چه به واسطه غيبتش او را دلگير و ناراحت نموده است ؛ پس بايستى به عذر و پشيمانى ، خطاى خود را جبران كند. در صورتى كه شخص مغتاب ، از غيبت آگاه نگشته است ، عذر خواهى و طلب حلاليت لازم نيست ؛ زيرا او را از غيبت انجام شده ، غم و دردى وارد نشده است . ليك در اين قسم و هم در قسم پيش ، اظهار پشيمانى به درگاه خداى تعالى - از نافرمانى و تخلفى كه از نهى او نموده - لازم است ؛ چنانكه بايستى بر عدم تكرار گناه نيز عزم جزم نمايد. آنچه بيان گشت اعتقاد فرقه حقه اماميه درباره گناه غيبت است . (127) |
126- عاشق نگريد چه كند؟!
|
دل خوش بودم كه گاهى گريه سوزناك داشتم و دانه هاى اشك آتشين مى ريختم ، ولى اين فيض هم از من بريده شد كه بيم زوال بصر است و امور مهمى كه در آنها امتثال فرمان تو است در نظر؛ ولى بارالها! عاشق نگريد چ كند و بنده فرمان نبرد چه كند. (128) |
127- حقيقت ذكر
|
عارف حسين خوارزمى گويد: بدان كه حقيقت ذكر عبارت است از تجلى حق مر ذات خود را به ذات خود از حيثيت اسم متكلم از براى اظهار صفات كماليه و كشف نعوت جلاليه و جماليه ، هم در مقام جمع و هم در مقام تفصيل ، چنانكه گواهى داد از براى ذات خود هم به ذات خود كه شهد الله اءنه لا اله الا هو و اين حقيقت را مراتب است : اءعلى و اءولاش (اولايش ) آن است كه متحقق شود از حق در مقام جمع از ذكر او سبحانه نفس خود به اسم متكلم به حمد و ثنا بر نفس خويش . دوم ذكر ملائكه مقربين كه آن تحميد، ارواح و تسبيح ايشان است پروردگار خود را. و سيوم ذكر ملائكه سماويه و نفوس ناطفه مجرده است . و چهارم ذكر ملائكه ارضيه و نفوس منطبعه به حسب طبقاتش . و پنجم ذكر ابدان است و آنچه در وى است از اعضاء. و هر يكى از ذاكر پروردگار خويش است به لسانى كه بدو اختصاص دارد، چنانكه شيخ بدين معنى اشاره مى كند كه فان ذكر الله سار فى جميع العبد يعنى ذكر بارى ، سارى در جمى عبد است . يعنى در روح و قلب و نفس و قواى روحانيه و جسمانيه ، اوست بل در جميع اجزايش . و اين سريان نتيجه سريان هويت اليهه ذاكره مر نفس خود را به نفس خود است - انتهى . اين ذكر سارى در جميع عبد، سارى در جميع موجودات است ؛ زيرا بقاى موجودات به هويت الهيه است كه در همه سارى است ؛ بلكه موجودات جز شئون نورى و آيات اسمايى اين هويت نيستند كه هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن لذا هر جا كه اين هويت است عين حيات و علم و شعور و ديگر اسماء جمالى و جلالى است هر چند هر موجودى به جهت ظهور دولت سامى بدان اسم ظاهر غالب ناميده مى شود و ديگر اسماء و صفات به لحاظ و اعتبار ما در تحت دولت و استيلاء آن اسم واقع مى شوند. پس اين هويت ساريه كه به نام وجود مساوق حق است عين ذكر است و خود ذاكر و مذكور است . تسبح له السموات السبع و الارض و من فيهن و ان من شى ء الا يسبح بحمده ولكن لاتفقهون تسبيحهم ؛ (129) هفت آسمان و زمين و هر چه در آنهاست تسبيحش مى كنند و هيچ موجودى نيست جز آنكه او را به پاكى مى ستايد ولى شما تسبيحشان را نمى فهميد. (130) |