201 استشاره و استخاره

امام محمد تقى عليه السلام از على بن ابى طالب عليه السلام روايت مى كند كه حضرت فرمود: رسول خدا صلى الله عليه و آله مرا به يمن فرستاد؛ پس به وصيت ، مرا گفت : اى على ! هر كس استخاره كند ضرر نكند و هر كس استشاره كند پشيمان نشود. اى على !... به نام استعاذه كن ! چرا كه خداوند متعال ، بسم الله را بر امت من در صبحگاهان مبارك گردانيد. و مى فرمود: هر كس در راه خدا براى خود دوستى برگزيند، خداوند در بهشت براى او خانه اى برگزيند. (209)


202 والاترين خصلت مومن

خداوند در قرآن مى فرمايد: كلوا واشربوا و لا تسرفوا انه لا يحب المسرفين ؛ بخوريد و بياشاميد و اسراف نكنيد، به راستى خداوند اسراف كنندگان را دوست ندارد. (210) اى دوست من ! دان پرخورى بدون شك ، قلب را مى ميراند و نفس را سركش و طغيانگر بار مى آورد، بدان كه گرسنگى بالاترين خصلت مؤ من است .


203 وسيله ترك هواى نفس

يحيى بن معاذ چه زيبا گفته است : اگر ملايك هفت آسمان را شفيع قرار دهى و بيست وچهار هزار پيامبر و جانشينان آنها و همه كتاب هاى الهى را واسطه قرار دهى كه نفست درترك دنيا با تو همراهى كند و حكم حق را گردن نهد، نخواهد پذيرفت ، اما اگرگرسنگى را وسيله قرار دهى و از راه گرسنگى وارد شوى ، خواهد پذيرفت و مطيعتخواهد شد!


204 زدودن زنگارازدل

(211) وضو كه از چشمه عشق گرفتار شود زنگار را مى زدايد. از اينكه وضو به چهار عضو سر و رو دو دست و پا اختصاص يافت اين است كه ايزد تعالى چون نماز را واجب كرد نخواست كه بندگان وى آلوده به خدمت آيند، ايشان را فرمود وضو كنند و با اين چهار عضو مخصوص ‍ كرد زيرا كه آدم اول روى به درخت گندم كرد و به پاى برفت و به دست از درخت گندم باز كرد و بر سر نهاد و بر حوا آورد ايزد عز اسمه بفرمود اين چهار عضو گناهكار را به خدمت بشستن و مسح كردن تطهير كنند اين داستان بيان حال آدم و آدميزاد است و همانند آن در آيات و روايات بسيار است الحمدلله كه مولاى مكرم خود اهل اشارت است . (212)


205 اصحاب حال و صاحب همت

بداند كه كسانى كه گاهى اصحاب حال مى شوند، ارباب مكاشفه نمى گردند. مثلا به پيشامد واقعه و حادثه اى چون به زيارت اهل قبور رفتن ، و يا مرگ كسى را ديدن ، و يا در مجلس وعظ و خطابه نشستن و يا به آفاتى كه روى آورده اند، و از اين قبيل امور ممكن است كه شخص تا مدتى حالى و سوز و گدازى و التهاب و اضطرابى داشته باشد كه كم كم چون بعد عهد منسى است آن حال از او گرفته شود، اين چنين افراد به مكاشفات نمى گردند. مكاشفات روزى كسانى مى شود كه صاحب همت اند و دوام و استقامت در طريقه دارند. (213)


206 بدترين و بهترين حالت حضور

حضرت امام صادق (ع ) مى فرمايند: شكم در اثر پرخورى طغيان مى كند و بهترين حالت بنده در حضور خدا، وقتى است كهشكم او از غذا خالى باشد و بدترين حالت انسان در حضور خدا، با شكم پر است.


207 اثر سجده طولانى

(214) امير مومنان فرمودند: من اصحاب محمد صلى الله عليه و آله و سلم را ديده ام و يكى از شما را نبينم كه مانند ايشان باشد؛ زيرا آنان ژوليده مو و غبار آلود بودند و شب را بيدار به سجده و قيام مى گذراندند، گاهى پيشانى و گاهى گونه هاى خود را به خاك مى نهادند و از ياد بازگشت و مرگ و قيامت ، مانند اخگر و آتش پاره سوزان مى ايستادند و مضطرب و نگران بودند؛ پيشانى هايشان بر اثر طول سجده مانند زانوهاى بز، پينه بسته بود. هر گاه ذكر خداوند سبحان به ميان مى آمد، از ترس و عذاب و كيفر، و اميد به ثواب و پاداش ، اشك از چشمان شان جارى مى گشت ، به طورى كه گريبانشان تر مى شد و مى لرزيدند؛ مانند درخت كه در روز وزيدن تند باد مى لرزد. (215)


208 پندى از ابليس !!

امام صادق (ع ) براى حفص بن غياث حكايت فرمودند كه : روزى ابليس بر حضرت يحيى (ع ) ظاهر شد در حالى كه ريسمان هاى فراوانى به گردنش آويخته بود؛ حضرت يحيى (ع ) پرسيد: اين ريسمان ها چيست ؟ ابليس گفت : اينها شهوات و خواسته هاى نفسانى بنى آدم است كه با آنها گرفتارشان مى كنم . حضرت يحيى (ع ) پرسيد: آيا چيزى از ريسمان ها هم براى من هست ؟ ابليس گفت : بعضى اوقات پرخورى كرده اى و تو را از نماز و ياد خدا غافل كرده ام . حضرت يحيى (ع ) فرمود: به خدا قسم ، از اين به بعد هيچ گاه شكمم را از غذا سير نخواهم كرد. ابليس گفت : به خدا قسم ، من هم از اين به بعد هيچ مسلمان موحدى را نصيحت نمى كنم . امام صادق (ع ) در پايان اين ماجرا فرمود: اى حفص ! به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه شكم شان را از غذا پر نكنند. به خدا قسم ، بر جعفر و آل جعفر لازم است هيچ گاه براى دنيا كار نكنند!(216)


209 خدايى كه نبينم نپرستم !

امير مؤ منان در مسجد كوفه بالاى منبر خطبه مى خواند. مردى برخاست كه به او ذعلب مى گفتند، داراى زبانى بليغ در خطبه و قلبى شجاع بود. گفت : اى امير مؤ منان ! آيا پروردگارت را ديده اى ؟ حضرت فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! من خدايى را كه نبينم ، نمى پرستم . پرسيد: اى امير مؤ منان ! پس چگونه او را ديده اى ؟ فرمود: واى بر تو اى ذعلب ! ديدگان با مشاهده او را نمى بينند؛ ولى قلب ها با حقايق ايمان او را مى بينند. واى بر تو اى ذعلب ! خداى من چنان لطيف است كه لطفش به وصف در نمى آيد و چنان عظيم است كه با عظمت وصف نمى گردد و چنان بزرگ كبرياست كه با بزرگى وصف نمى شود. در جلالت چنان جليل است كه با غلظت وصف نمى شود. قبل از هر چيز است و نمى شود گفت : پيش از چيزى است . بعد از هر چيز است و نمى شود به او بعد گفت : اشياء را خواسته ، اما نه با همت . درك كرده است ، اما نه با خدعه . در همه اشياست ، اما با آن ها مخلوط نيست و از آن ها هم جدا نيست . ظاهر است ، نه به شكل مباشرت . متجلى است ، نه با ديدن . دور است ، نه با مسافت . قريب است ، نه با نزديك شدن . لطيف است ، نه با جسم داشتن ، موجود است ، نه بعد از عدم . فاعل است ، نه به اضطرار. صاحب تقدير است ، نه با حركت زياد مى شود، نه با اضافه . شنواست ، نه با آلتى بيناست ، نه با اءداتى . اماكن حاوى او نمى شوند و اوقات او را شامل نمى گردند، صفات او را محدود نمى كنند و خواب او را نمى گيرد. هستى او از اوقات سبقت جسته ، وجودش از عدم و ازلش ، از ابتدا پيشى گرفته است . با خلق مشاعر فهميده مى شود كه كسى براى او مشاعر قرار نداده و با تجهير جواهر فهميده مى شود كه جوهر ندارد و با ضد قرار دادن ميان اشيا فهميده مى شود كه او ضد ندارد و با خلق تقارن ميان اشيا فهميده مى شود كه او قرين ندارد. نور را ضد ظلمت قرار نداده است و خشكى را ضد ترى و زيرى را ضد نرمى ، و سردى را ضد گرمى ، متباين ها را با هم جمع كرده و ميان چيزهايى نزديك ، دورى افكنده است كه با تفريق ، بر مفرق و با تاءليف ، بر مؤ لف دلالت مى كند. و اين سخن خداى تعالى است و من كل شى ء خلقنا زوجين لعلكم تذكرون . (217) ميان قبل و بعد، فاصله انداخت تا معلوم شود كه او قبل و بعدى ندارد و موجودات با غرايزشان گواه اند كه آفريننده غريزه آن ها، غريزه ندارد و با موقت بودن شان اعلام مى كنند كه براى قرار دهنده وقت آن ها وقتى نيست . ميان موجودات حجاب و مانع قرار داده تا معلوم شود ميان او و خلقش ‍ حجابى نيست . پروردگار است ، بدون اين كه خود پروردگارى داشته باشد و اله است ، بدون اين كه خود الهى داشته باشد. عالم است ، بدون اين كه معلوم باشد. سميع است ، بدون اين كه مسموع باشد. (218)


210 توبه مؤ من

محمد بن مسلم از ابو جعفر، امام باقر عليه السلام نقل كرده است : اى محمد بن مسلم ! گناهانى كه مؤ من از آن توبه كند، بخشوده شود. پس ‍ بايد براى زمان پس از توبه از نو شروع به عمل كند، و به خدا سوگند كه اين توبه تنها اهل ايمان راست . عرض كردم : چنانچه توبه خويش را بشكند و گناه كند و سپس توبه كند، چه ؟ فرمود: اى محمد بن مسلم ! آيا توانى باور كنى كه بنده اى مؤ من بر گناه خويش پشيمان شده و از خدا آمرزش خواسته و توبه كرده ، ولى خداوند توبه اش را نپذيرفته است ؟ گفتم : او بارها چنين كرده ؛ گناه كرده و سپس توبه و استغفار! فرمود: هر گاه كه مؤ من به استغفار و توبه باز گردد، خداوند نيز بخشايش و آمرزش را به سويش باز گرداند، و خداوند، آمرزنده و مهربان است . توبه را مى پذيرد و از بدى ها در مى گذرد. پس مبادا مؤ منان را از رحمت خدايى دور نمايى ! (219)


211 جامعه بى عارفان

جامعه بى عرفان كالبد بى جان است . (220)


212 عظمت كلام الهى

خداوند سبحان مى فرمايد: قل لو كان البحر مدادا ربك لنفد البحر قبل اءن تنفد كلمات ربى ولو جئنا بمثله مددا ؛ (221) بگو اگر دريا براى نوشتن كلمات پروردگار من مركب شود، دريا به پايان مى رسد و كلمات پروردگار من به پايان نمى رسد، هر چند درياى ديگرى به مدد آن بياوريم . (222)


213 علت حرام بودن ربا

از امام باقر عليه السلام نقل گشته كه امام فرمود: خداوند عزوجل ربا را حرام فرمود تا معروف از ميان نرود.


214 صابر باش !

اگر به راستى تشنه شدى آب برايت مى فرستند. صابر باش كه اگر دير شود مسلما دروغ نخواهد شد، مجرب است . علاوه اينكه كسانى كه ديرتر مى گيرند بهتر و پخته تر مى گيرند و وجه آن با تدبر معلوم مى گردد. عارف رو مى گويد:

حكمت حق در قضا و قدر
كرد ما را عاشقان يكدگر
تشنه مى نالد كه كو آب گوار
آب مى نالد كه كو آن آب خوار
آب كم جو تشنگى آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست (223)


215 فانى در باقى كن !

پيش تا صور در دهد آواز
خويشتن را بكش به تيغ نياز
يعنى پيش از آن كه دست مرگ به گريبانت رسد و نفخه صور آواز دهد، خويش را فانى در باقى كن ! حديث رسول الله است كه موتوا قبل اءن تموتوا.
پيشتر از مرگ خوداى خواجه امير
تا شوى از مرگ خود اى خواجه مير (224)


216 نگفتن اسرار

هيچ كس در عالم محروم نيست ؛ چه هر كس به قدر قابليتش دارد. هرگاه از تو بپرسند كيستى و كجا هستى ؟ اگر به راستى در پاسخ گويى نام و نشانى ندارم رستى . كتاب هر كس صندوق اسرار اوست ، نبايد اسرار اشخاص را به بيگانگان وانمود. (225)


217 معانى مختلف سوره حمد

نمازگزار از هر سو رو بر مى گرداند و رو به سوى خانه خدا مى كند تا به همين سان جان او نيز مانند تنش يك سويى شود كه تنها رو به سوى خداى يكتا آورد. در آغاز نماز به ستايش و نيايش مى ايستد و سوره گرامى حمد را مى خواند كه پارسى آن بدين گونه است به نام خداى بخشاينده مهربان ، ستايش از آن پروردگار جهانيان بخشاينده مهربان خداوند روز پاداش است . تنها تو را مى پرستيم و تنها از تو يارى مى جوييم ، ما را به راه راست راهنمايى بفرما، راه كسانى كه بر آنان نيكويى كرده اى ، نه خشم گرفتاران و گمراهان . و در انجام نماز با سه سلام ، درود و نويد و بخشايش خداى را به پيامبر گرامى و همه بندگان خوب و شايسته و به همه فرشتگان و فرستادگان و خوبان خدا مى فرستد. (226)


218 نماز فقط براى خدا

اگر نماز بى تو باشد؛ يعنى مشوب به اغراض شخصى تو نباشد فقط براى خدا و تقرب به سوى او باشد قبول و پذيرفته مى شود و الا فلا. (227)


219 باعث عروج

دعا معراج عروج نفس ناطقه به اوج وحدت ، و ولوج به ملكوت عزت است .


220 لغزش زبان

آدمى از لغزش زبانش آسيبى مى بيند كه هرگز از لغزش پايش چنان آسيب نمىبيند، چه اين كه لغزش او در گفتار سرش را بر باد مى دهد و لغزش پايش به آرامىبهبود مى يابد.